دل نوشته هاي يك پسر ... |
|||
شنبه 22 شهريور 1393برچسب:, :: 12:59 :: نويسنده : امير محمد
آري دختر است ديگر ... گاهي ، امــــــــــا فقط گـــــــــــاهي ... عقلش نه ... دلش ... گاهي دلش ميخواهد پرانتزي در زندگي اش باز كند كسي كه دوستش دارد را درون آن پرانتز قرار دهد تا ديگر دست هيچ احد الناسي به او نرسيد امـــــــــــــــا ... اما نميداند خودش از قبل درون پرانتز زندگي من قرار گرفته است . پرانتزي كه اگر نباشد من هم ديگر نيستم ... نظرات شما عزیزان:
گلی گم کرده ام در باغ هستی ... خودتو لوس نکن ... اون گل تو نیستی ...
![]() ![]() پاسخ::| ممنون واقعن
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ نويسندگان |
|||
![]() |